این دو خط را سید امیر محجوب -مدیرکل روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی- عصر روز شنبه در حساب کاربری توییتر خود نوشت. انتشار ویدئویی کوتاه از یک دانشجوی دختر واحد علوم تحقیقات دلیل نوشته شدن این دو خط بود. ویدئویی ۱ دقیقهای که به سرعت در فضای مجاز پخش شد و یک دختر جوان را نشان میداد که فقط لباس زیر به تن دارد و ابتدا روی لبهی پلهها نشسته است و یکی از مأموران حراست با او حرف میزند ولی بدون توجه به او برمیخیزد و در همان محل قدم میزند.
هنوز اطلاع دقیقی درمورد اتفاقی که منجر به این شرایط شده است، وجود ندارد ولی بعضی افراد در همین شبکهها مدعی شدند تذکر حجاب و بدفتاری نیروهای حراست با دختر باعث واکنش انفجاری و غیرعادی او شده است. علت و عامل اصلی هر چه بوده باشد، چنین واکنشی یک رفتار معمول نیست و حتی احتمال رفتار غیرطبیعی و بیمار یا واکنش روانی در بروز آن وجود دارد. در هر صورت کمتر از چند ساعت بعد ویدئو پربازدید شد و شبکههای فارسی زبان هم سراغ آن رفتند و تعبیر و تفسیرهای معمول و غیرمعمول درمورد آن شکل گرفته است. امیر محجوب در آخرین توییت خود از فشار روانی شدید و اختلال روانی این زن جوان نوشت و اینکه خود در حال تصویربرداری از استاد و دانشجویان دیگر بوده و با اعتراض آنها و دخالت حراست روبهرو شده است! او همچنین به وضعیت خانوادگی زن اشاره کرد و خواست کاربران به حفظ آبروی او و دو فرزندش توجه کنند.
انتشار این ویدئو و تصاویر دختر دانشگاه علوم تحقیقات مدت کمی پس از انتشار پربازدید شدن ویدئوی دیگری در شبکههای اجتماعی ایرانی بود. ویدئویی که گفته شد محتوای آن در رشت رخ داده و رابطهی غیرمتعارف و نامشروع چند نفر در آن ثبت شده است. ویدئویی که با هشتگ فورسام رشت برای اغلب کاربران دستمایهی انواع شوخی و طنز گشته ولی باز هم تعابیر و تفاسیر عجیب سیاسی و اجتماعی نیز برایش نوشته شده است؛ چیزی که تقریبا در مورد تمام اتفاقات و موضوعات ایرانی در شبکههای اجتماعی میبینیم.
همچنین بخوانید:
موضوع و محتوای این دو ویدئو هیچ ربطی به یکدیگر ندارند و در یک گروه دستهبندی یا تفسیر نمیشوند ولی شاید بتوان یک نقطهی اشتراک بین هر دو دید: افرادی که چهره و هویتشان از طریق ویدئوها انتشار پیدا کرد، از ثبت شدن تصویر خود اطلاع داشتند و احتمال انتشار آن برایشان دور از ذهن نبود ولی از ثبت شدنش پرهیز و دوری نکردند.
دنیای امروز فقط سرگرمیهای اینترنت و شبکههای اجتماعی نیست که آدمها را صبح تا شب به خودش مشغول نگه داشته، دنیای چرخش سریع اطلاعات و دادهها نیز هست. و بیش و پیش از آن دنیای تصاویر و فیلمهایی که دائما ثبت و منتشر و دست به دست میشوند، روزانه میلیونها تصویر به اشکال مختلف تولید یا ساخته و در چشم بر هم زدنی در سراسر جهان پخش میگردد.
عکسها و ویدئوها به محض ثبت شدن در معرض انتشار قرار دارند و ممکن است به هر روشی و به راحتی از کنترل تولیدکننده یا افراد درون قاب خارج شوند و بدون آنکه کوچکترین راه و امکانی برای پیشگیری و سد کردن وجود داشته باشد، در دسترس عموم قرار بگیرند. در واقع دیجیتال شدن دادهها (شامل دادهها و اطلاعات متنی یا تصویری)، کنترل و نگهداری آنها را سخت کرد. وقتی دادهها به صورت ۰ و ۱ درآمدند، رونوشت و کپی گرفتن از آنها ساده شد و به همان نسبت کاملا فرار و غیرقابل کنترل شدند. غیرفیزیکی شدن، سبک شدن و غیر قابل لمس شدنِ عکسها و نوشتهها باعث شد در دایرهی امنِ داشتههای فرد قرار نگیرند و به راحتی عمومی و همگانی شوند.
کسی که تصویرش در فیلم و عکسی ثبت میشود باید بداند حتی اگر آنرا برای دیگران نفرستد و در گوشی یا لپتاپ شخصیاش نگه دارد، امکان انتشارش وجود دارد. هک شدن گوشی یا حساب کاربری، گم یا دزدیده شدن وسایل الکترونیکی، همینطور دسترسی یک غریبه یا حتی آشنا به فایلهای شخصی محتمل هستند و بارها اتفاق افتادهاند. یکی از آشناترین این موارد، انتشار فیلم زهرا امیرابراهیمی بود، آن هم خیلی پیش از فراگیری گوشیهای هوشمند و شبکههای اجتماعی. و نیز بارها شنیدهایم و همچنان یکی از شکایتهای پرتکرار در پلیس فتا و مراجع قضایی و انتظامی، از طرف زنان و دخترانی است که تصاویر خصوصیشان به سرقت رفته، منتشر شده یا از طرف غریبه، دوست، نامزد یا حتی همسر سابق با آن تهدید شدهاند.
در کشورهای دیگر و با فرهنگهای متفاوت، انتشار تصاویر برهنه یا فیلم از روابط خصوصی، خطری برای حیثیت یا آبروی افراد ندارد مگر آنکه به خیانت یا رفتاری غیرقانونی مربوط باشد. البته تروماها و آسیبهای روانی پس از چنین اتفاقاتی، در هر جامعه و ساختار اجتماعی رخ میدهد و بسته به عرف و ساختار جامعه شکل و شدت آن متفاوت است. شرایط برای اشخاص مشهور، سلبریتیها و چهرههای سیاسی متفاوت است و معمولا در تمام جوامع تصاویر غیرمعمول و خصوصی آنها کنجکاوی برانگیز است و تماشاگر دارد، همچنین میتواند جایگاه اجتماعی و شغلی آنها را تحت تاثیر قرار دهد یا متزلزل کند.
ولی این جنبه از موضوع، یعنی خطر انتشارِ تصاویر خصوصی افراد و اعضای معمولی جامعه و تهدید به انتشار، در ایران و کشورها و جوامع سنتی و مذهبی شایع است و میتواند عواقب زیادی برای فرد و خانوادهاش به دنبال داشته باشد. فراموش نکنیم تصویر و فیلم خصوصی هم مانند بسیاری دیگر از موضوعات و جنبههای زندگی در سالهای اخیر، در عصر دیجیتال و اینترنت، در ایران تغییر کرد. هنوز در خانههای ایرانی میتوان آلبومهای خانوادگی قدیمی را دید که زمانی شبیه گنجینهای ارزشمند و گرانبها از آن مراقبت میشد. آلبومها بیش از آنکه ارزش مادی داشته باشند، از نظر معنوی ارزشمند بودند و تصاویر و عکسهایشان فقط برای دوستان و نزدیکان و مهمانان معتمد قابل مشاهده بود. ولی فراگیر شدن اینترنت و شبکههای اجتماعی همراه با تغییرات نسلی، فضای جامعه و خانوادهها را تغییر داد. عکسهایی که زمانی فقط در آلبومها بودند و هر کسی نباید آنها را میدید، حالا روی صفحات اینستاگرام عمومی هستند و حتی صفحات خصوصی افراد، دنبالکنندگان کمتر آشنا یا کاملا غریبه دارند.
تا همین دو دهه پیش، انتشار یک فیلم یا عکس از یک مهمانی یا دورهمی معمولی دخترانه یا خانوادگی مانند فاجعهای بزرگ برای فرد و خانوادهاش بود و میتوانست پیامدها و عواقب بسیاری به دنبال داشته باشد. حالا خود افراد با میل و اراده آن عکس و فیلمها روی اینستاگرام و توییتر منتشر میکنند و هرچقدر بیشتر دیده و پسندیده شود، برایشان خوشایندتر است.حتی
بسیاری از جوانان و نوجوانان فعلی برعکس نسل پیش از خود نگران انتشار تصاویر خصوصی و شخصیشان نیستند یا آنرا مایهی شرمساری و بیآبرویی نمیدانند. تأکید بر نسل جدید است و نه بر والدینشان که در جوانی سیدی فیلم یک مهمانی دخترانه را با ترس و لرز و البته اشتیاق از گوشهی خیابان میخریدند.
از طرف دیگر اگر زمانی اعضای جامعه ویدئوی روابط خصوصی دیگران را پنهانی میخریدند و میدیدند و در هر جمعی دربارهی آن حرف نمیزدند، حالا روی صفحهی اینستاگرام یا توییتر خود به اشتراک میگذارند، درموردش جوک میسازند یا حتی احساس و نظرشان را عیان میگویند. ابزار دیجیتال و شبکههای اجتماعی نهتنها منحصر بهفرد و انحصاری بودن عکسها را تغییر داد، حرف زدن و گفتن از امور ممنوعه، تابوها، مسائل شرمآور و موضوعات نامتعارف را هم عادی کرد.
به ابتدای بحث برگردیم، آنجا که دانشجوی دانشگاه آزاد از سر خشم، از سر استیصال یا برای اعتراض و دهنکجی به قوانین سختگیرانهی دانشگاه یا برخورد یک مأمور حراست، ناگهان برهنه میشود و فقط با لباس زیر جلوی چشم دهها نفر مینشیند و سپس راه میرود. در تصاویر ویدئویی به نظر میرسد چند لحظه هم سرش را بالا میگیرد و به فریاد چیزی میگوید. دختر میداند تعداد زیادی از تماشاگران با گوشیهای موبایل تصویر او را ثبت میکنند و به سرعت منتشر خواهد شد، شاید حتی قبل از اینکه خودش دوباره لباس بپوشد یا دیگران به زور لباسی بر تناش کنند. با این حال نه میترسد و نه نگران عواقب انتشار تصویرش است. برای او اعتراض، مخالفت، دهنکجی یا هر حس دیگری که در آن لحظات و دقایق دارد، مهمتر از تصویر برهنهاش و قضاوتها و نظرهای دیگران است. برای دختر دانشجو عکس و تصاویری که ثبت و منتشر میشوند، ارزش ندارند یا اهمیتشان از اتفاق در حال وقوع کمتر است. او می خواهد به هر قیمتی خودش را در آن شرایط و موقعیت نگه دارد و حفظ کند تا به هدفش برسد، شاید هدف فقط ابراز خشم یا نمایش استیصال باشد. فراموش نکنیم او هم مانند تمام کسانی که با موبایل تصویرش را ثبت میکنند، روزانه صدها تصویر میبیند و اگر آن سوی پنجره بود، شاید خودش هم موبایل به دست میگرفت و تصویر دانشجوی برهنه در دانشگاه آزاد را ثبت میکرد.
در ویدئوی دیگر که با عنوان «فورسام رشت» معروف و دیده شد، برای زن و مردان درون قاب، مسئله و موضوع اصلی خوشگذرانی و حال خوشِ آن دقایق و ساعتها است. آنها نیز وقتی آگاهانه و عامدانه از خودشان ویدئو یا عکس میگیرند، احتمال انتشارش را دور از ذهن نمیدانند، همانطور که پیشتر بارها چنین تصاویری از دیگران منتشر شده است و حتما خودشان هم دیدهاند. سرکشی و دهنکجی آن چهار نفر کاملا متفاوت و از جنس دیگری است، کسی مجبورشان نکرده و آنها را به هر دلیل و با هیچ کاری به نقطهی اوجِ خشم و استیصال نرسانده است. برای آنان اتفاقِ «در لحظه» و آنچه خودشان ترجیح میدهند یا میخواهند، بر هر چیز دیگری اولویت دارد و خودآگاه و ناخودآگاه عواقبش را پذیرفتهاند. برای زن و مردان ویدئوی رشت هم تصاویر بیارزش و پیش پاافتاده شدهاند و کارکرد گذشته را ندارند، پس نگران افشاگری و پردهافکنیِ تصویر نیستند.
گویی کمکم وارد دورهای میشویم که دیگر کسی از عکسها نمیترسد.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟